تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است
و آدرس
myreligion.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
در شب تاج گذاری مولا. . . به قول شهید علمدار
کاری نکنیم صدای غربت فاطمه به گوش برسه!
مهــــــدی جـــــان
آلودگی هوا که سهل است....
آلودگی دلهایمان نیز از حد هشدار گذشته
نفس هایمان به شماره افتاده...
سال هاست که زندگی تعطیل رسمی است....
هوای باریدن نداری مولا؟؟؟؟
الـــــــهم عجل لولیک الفرج
چرا با وجود این همه عبادت و اعمال به جایی نرسیدم؟
بسیاری از ما قسمت زیادی از عمر خویش را به نماز و روزه و دعا و ذکر و ... گذرانده ایم
اما حس میکنیم آن نورانیت لازم برایمان محقق نشده است. چرا برخی از آقایان با اعمال عبادی بسیار کم حالات عجیب و غریبی دارند اما ما از اعمالمان بهره چندانی نبرده ایم؟
حضرت علامه حسن زاده در این رابطه میفرمایند: «با پراکندگی خاطر نمیشود.
نفس باید مطمئن باشد : «یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّةإِرجعی إِلی ربِّکَ راضیةً مَرضیة» مطمئنه در مقابل مضطربه است که بعد حرفش پیش می آید.نفس مضطربه به جایی نمیرسد ، حتی در
کارهای تعلیم و تعلم و معارف هم اگر مضطربه باشد ، به جایی نمیرسد.
به فرمایش بعضی اساتید که فرمودند :
حتی در عبادات و دستور العمل ها اگر نفس مضطرب باشد ، به جایی نمیرسد ، که مثلا تکلیف زیاد برایش پیش بیاورد. بعد بگوید این را انجام دادم آن را انجام دادم نرسیدم. آن را چه کنم؟ اینگونه کسی به جایی نمیرسد.
وقتی در محضر استادی بودیم یکی از رفقا اظهار کرد به جایی نرسیدم.
استاد فرمود : کارتان زیاد است. درس و بحث زیادی دارید...
باری عرض ، این بود که انسان که میخواهد به جائی برسد نفس مطمئنه میخواهد ، با نفس مضطربه نمیشود..
این نفس مطمئنه خیلی گسترش دارد ، با هرج و مرج نمی شود ، تدبیر مدن می خواهد ، تدبیر منزل میخواهد ، تدبیر بدن میخواهد ، آنچه در کتب اخلاقی آمده باید پیاده شود....
در روایات آمده احسن عملا باشید ، نیامده اکثر عملا. ثواب هم روی عقل است.
مادر” است زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه ”
زیباترین خطاب “مادر جان” است
“مادر” واژه ایست سرشار از امید و عشق
واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید
روزت مبارک مادر . . .
خوش دارم كه در نيمه هاي شب، در سكوت مرموز آسمان و زمين به مناجات برخيزم، با ستارگان نجوا كنم و قلب خود را به اسرار ناگفتني آسمان بگشايم، آرام آرام به عمق كهكشان ها صعود نمايم، محو عالم بي نهايت شوم، از مرزهاي عالم وجود درگذرم، و در وادي فنا غوطه ور شوم، و جز خدا چيزي را احساس نكنم.
خدايا! ما را ببخش، گناهاني كه ما را احاطه كرده و خود از آن آگاهي نداريم، گناهاني را كه ميكنيم و با هزار قدرت عقل توجيه مي كنيم و خود از بدي آن آگاهي نداريم.
خدايا! تو آنقدر به من رحمت كرده، و آنچنان مرا مورد عنايت خود قرار داده اي كه، من از وجود خود شرم مي كنم، خجالت مي كشم كه در مقابلت بايستم، و خود را كوچكتر از آن ميدانم كه در جواب اين همه بزرگواري و پروردگاري، تو را تشكر ميكنم و تشكر را نيز تقصيري و اهانتي به ساحت مقدست ميدانم.
خدايا! مردم آنقدر به من محبت كرده اند، و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار كرده اند كه راستي خجلم، و آنقدر خود را كوچك ميبينم كه نميتوانم از عهده به درآيم، خدايا! تو به من فرصت ده، توانايي ده، تا بتوانم از عهده برآيم، و شايسته اين همه مهر و محبت باشم.
مناجات شهید چمران......ازها.آی آر
فاصله بین حقّ و باطل چیست ؟
امام حسن مجتبى علیه السلام فرمود: بین حقّ و باطل چهار انگشت است ، آنچه با چشم خود دیدى حقّ و آنچه شنیدى باطل است .
بین زمین و آسمان چه مقدار فاصله است ؟
فاصله بین زمین و آسمان به اندازه دعاى مظلوم بر علیه ظالم است و نیز تا جائى که چشم ببیند.
بین مشرق تا مغرب چه مقدار مسافت است ؟
همچنین فاصله بین مشرق تا مغرب به مقدار سرعت گردش و حرکت خورشید در یک روز خواهد بود.
قوس و قزح - یعنى ؛ رنگین کمان - چیست ؟
و امّا قوس و قزح : قوس علامتى است از طرف خداوند رحمان براى در اءمان ماندن موجودات زمین از غرق شدن و دیگر حوادث مشابه آن ؛ و قزح نام شیطان است .
محکم تر از مرگ چیست؟
... از مرگ محکم تر، و نیرومندتر مشیّت و اراده الهى است که مرگ را برطرف مى نماید - و در روز واپسین ، مردگان را زنده مى گرداند
خنثى به چه کسى گفته مى شود؟
و امّا خنثى به شخصى گفته مى شود که معلوم نباشد مرد است یا زن ، که اگر هیچ نشانه اى نداشته باشد، یا هر دو نشانه را موجود باشد به او گفته مى شود: ادرار کن ، پس اگر ادرارش به سمت جلو یا بالا بود مرد است و در غیر این صورت در حکم زن خواهد بود.
بحارالا نوار ج 43، ص 326، ح 5،
خدايا من هر زمان پيش خود گفتم كه ديگر مهيا و مجهز شدهام و برخاستم براي خواندن نماز در برابرت و با تو به راز پرداختم تو بر من چرت و خواب آلودگی را مسلط كردي در آن هنگامي كه داخل نماز شدم و حال مناجات را از من گرفتي در آن وقتي كه به راز و نياز پرداختم، مرا چه شده است كه هرگاه با خود گفتم باطن و درونم نيكو شده و نزديك شده از مجالس توبهكنندگان مجلس من، گرفتاري و پيش آمدي برايم رخ داده كه پايم لغزش پيدا كرده و ميان من و خدمتگزاريات حائل گشته؟
1- اي آقاي من، شايد مرا از در خانهات راندهاي و از خدمتت دورم كردهاي
2- يا شايد ديدهاي که حقت را سبک میشمارم پس دورم كردهاي
3- يا شايد ديدهاي از تو رو گرداندهام پس خشمم كردهاي
4- يا شايد مرا در جايگاه دروغگويانم ديدهاي پس رهايم كردهاي
5- يا شايد ديدهاي سپاسگزار نعمتهايت نيستم پس محرومم ساختهاي
6- يا شايد مرا در مجلس علما، نيافتهاي پس خوارم كردهاي
7- يا شايد مرا در زمره غافلانم ديدهاي پس از رحمت خويش بي بهره ام كردهاي
8- يا شايد مرا مأنوس با مجالس بيهوده گذرانم ديدهاي پس بین من و آنها دوستی برقرار کرده ای (و مرا به آنها واگذاشته ای)
9- يا شايد دوست نداشتي دعايم را بشنوي پس از درگاهت دورم كردهاي
10- يا شايد به جرم و گناهم كيفرم دادهاي
11- يا شايد به بي شرميام مجازاتم كردهاي
پس اگر از من بگذري پروردگارا بجاست. چون بسيار اتفاق افتاده كه از گنهكاران پيش از من گذشتهاي...
صحیفه سجادیه
پناه بر خدا...
-=-=-=-=-=-=-=-
" زبان من..."
زبان من: چه بسیار حرفهایی را که بر خلاف قرآن و عترت گفته و من خبر ندارم.
زبان من: چه بسیار کسانی را گمراه کرده و از راه حق به در برده و من متوجه نبودم و یا اگر متوجه شدم زبان از هوای نفسم پیروی کرده و حرفش را پس نگرفته و عذر نخواسته.
زبان من: تا به حال چند نفر را خجالت داده و در حضور دیگران شرمنده کرده؟ نمی دانم...
زبان من: چقدر با آبروی بندگان خدا بازی کرده نمی دانم...
زبان من: تا به حال چقدر برای من و دیگران گرفتاری بوجود آورده؟ نمی دانم...
زبان پر گناه من: تا این ساعت چه اندازه از من و دیگران نعمت سلب کرده ؟ خدا می داند...
وای بر من...
چرا زبانم را آزاد گذاشتم؟ چرا اینقدر به زبانم آزادی دادم؟ مگر مولایم نفرمود: زبان درنده است؟ چرا آن را با افسار ایمان نبستم؟
اوه...با این همه گناهی که زبانم بر دوش من نهاده چه کنم؟ چطور با این همه گناه وارد محشر شوم؟
خدایا خودت به من رحم کن...
خدایا خودت مرا از شر زبانم حفظ بفرما...خدایا خودت اسلام عزیز را از شر زبان من نگه دار-آمین یا رب-
خدایا تو میدانی که زبان من به گناهان خود اعتراف کرده و باز هم اعتراف دارد، تو با کرامت خویش با زبان من برخورد کن.
خدایا من زبانم را به جرم گناهان بی حدی که کرده اینک با دست و پای بسته به پیشگاه تو آورده ام...تو خود هر جه خواهی درباره اش به انجام برسان، خواهی آن را ببخش و خواهی برای همیشه از منش بگیر و عذابش کن که به حق زبان من سزاوار عذاب است.
من خود این اندازه می فهمم..
چرا فاطمه ؟
حضرت فاطمهى زهرا(سلام الله علیها) یک نام رسمى داشت که همان فاطمه مىباشد. این نام را پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) هنگام تولد به امر خداوند براى دخترش برگزید.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: او و شیعیانش از آتش جهنم قطع شدهاند و فاطمه به معنای قطع شده و بریده است به همین سبب به این نام برگزیده شده اند. همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمودند: زیرا او از هر شر و بدی بریده شده است و نیز چون مردم از رسیدن به معرفت کامل او قطع شده اند به این نام نامگذاری شده اند.
چرا صدیقه ؟
زیرا او هرگز در زندگی جز راست نگفت و هر آنچه پدر بزرگوارش فرمود، تصدیق کرد.
رسول خدا(ص) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: یا علی، من به فاطمه سفارشهایی کرده ام که به تو بگوید. او هر چه گفت بپذیر، زیرا او راستگوست، بسیار راستگو.
چرا مبارکه ؟
برکت به معنای خیر فراوان است و از فاطمه نسل فراوانی به عالم اسلام هدیه شده است. لذا در بعضی از تفاسیر آمده است که در آیه ی انا اعطیناک الکوثر منظور، فاطمه (سلام الله علیها) است.
چرا طاهره ؟
امام باقر(علیه السلام) فرمودند: زیرا او از هر ناپاکی ظاهری و هر گونه ناپاکی دامن، مبری است.
و نیز طبق روایات متعدد، آیه تطهیر انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا درباره حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نازل شده است. پس ایشان طاهره است زیرا هر گونه رجس و پلیدی و ناپاکی از وجود مقدسش دور است.
چرا زکیه ؟
زکاة هم به معنای رشد و نمو و هم به معنای طهارت است، بنابراین زکیه هم یعنی از فاطمه نسل پرباری پا به عرصه وجود گذاشت و هم اینکه او وجودی است پاک و طاهر.
چرا راضیه ؟
زندگی کوتاه حضرت فاطمه با غم و اندوه و نیز با تلاش و سختی همراه بود. او زندگی بسیار مشکلی را پشت سر گذاشت ولی هرگز لب به شکایت باز نکرد، بلکه همواره خدای بزرگ را شکر میکرد و راضی بودند.
روایت شده روزی رسول خداحضرت فاطمه را دید که لباس خشنی بر تن داشت و با دستهای مبارکش آسیاب میکرد در حالیکه طفل کوچک خود را هم شیر میداد. رسول خدا گریان شد و فرمود: ای دخترکم، تلخی این دنیا را بچش، برای رسیدن به شیرینی آخرت.
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نه تنها لب به شکایت باز نکرد، بلکه عرض کرد: ای رسول خدا، من خدا را برای نعمتهایش سپاسگزارم.
و نیز روزی حضرت علی(علیه السلام) از رسول خدا خواست اگر ممکن باشد برای فاطمه مستخدمی بگیرد، اما رسول خدا(صلام الله علیها) تسبیح فاطمه(سلام الله علیها) را به آنها تعلیم فرمود. حضرت زهرا پس از شنیدن این دستور به پیغمبر اکرم سه بار فرمود: من از خدا و رسولش راضیم.
چرا مرضیه ؟
تمام کارهای حضرت فاطمه مورد رضایت خدا و رسول او بود. رسول خدا هیچ گاه بر فاطمه غضب نکرد، به او خرده نگرفت و برعکس، گاهی میفرمود: پدرش به قربانش.
این چنین است که رسول خدا رضای فاطمه را رضای خدا میدانست و میفرمود: خدا از غضب فاطمه غضب می کند و از رضایت او راضی میشود.
چرا محدثه ؟
امام صادق (علیه السلام) در این مورد فرمود: زیرا ملائکه از آسمان فرود میآمدند و با او سخن میگفتند.
در فرهنگ اسلامى محدثان راستین همواره از حرمت و منزلت ویژه اى برخوردار بوده اند، محدثان و راویان در حفظ و حراست از گنجینه هاى معارف و ارزشهاى دینى و ذخایر گرانمایه مکتب تشیع و رشد و تعالى فرهنگ غنى اسلامى نقش اول را داشته اند و حامل ودایع و امانتهاى گرانقدر الهى و رازدار اسرار آل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بوده اند.
چرا زهرا ؟
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: زیرا نور آن بانوی مکرمه در یک روز سه بار برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) میدرخشید، و چون در محراب عبادت میایستاد نور درخشنده او برای اهل آسمان نمایان می شد همانگونه که نور ستارگان برای اهل زمین میدرخشد.
برخی نامهای دیگر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) عبارتند از:
حصان به معنای محفوظ، حره به معنای آزاده، سیده یعنی بانوی محترم، عذراء یعنی پرده نشین، بوده و نام آن بانو در آسمان، منصوره یعنی یاریشده یاد شده است.
شیعه نیوز
در شادی و غم به یادتان می مانیم
هر عید به یادتان دعا می خوانیم
آقای دلم، سید من، مهدی جان،
ما "احسن حال" را شما می دانیم
امام علی علیه السلام فرمودند:
انسان خردگرا و عاقل و صاحب نفسِ رویگردان از دنیا و اعتبارات دنیوی و نفسانی، ابتدا اهل تزکیه و طهارت است و سپس شایستة سیر و سلوک الی الله.
به همین دلیل، انسان تا اخلاقی نباشد، عرفانی نمی شود و تا مراحل اخلاق را پشت سر نگذارد، مراحل عرفان را پیش روی نخواهد داشت و عرفان به نفس، همة مقدمات و مقارنات سلوک اخلاقی عرفانی را در بر خواهد داشت.
پس انسان باید در سلوک اخلاقى- عرفانى، از نفس اماره بگذرد تا به نفس مطمئنّه و راضیه و مرضیه برسد
ازها
معناى انتظار امام زمان عليه السلام چيست؟ آيا به معناى سكوت و بىتفاوتى در برابر ظلم و فساد است؟
ما هر شب منتظر طلوع خورشيد فردا هستيم، امّا معناى انتظار خورشيد آن نيست كه دست روى دست بگذاريم و تا صبح در تاريكى به سر بريم، بلكه هر كس اتاق خود را روشن مىكند.
ما در زمستان منتظر فرارسيدن تابستان هستيم، ولى انتظار تابستان به آن معنا نيست كه در زمستان بلرزيم و اتاق خود را گرم نكنيم.
در زمان غيبت امام زمان عليه السلام نيز بايد به مقدار توانِ خود با ظلم مبارزه كنيم و در صدد اصلاح خود و جامعه برآييم. در روايات مىخوانيم: «أفضلُ الاعمال اِنتظارُ الفَرج»(بحار، ج 75، ص 208.) بهترين عمل، انتظار آمدن حضرت مهدى عليه السلام است.
بر اساس اين حديث، انتظار، حالت نيست، بلكه عمل است: «افضل الاعمال» بنابراين، منتظران واقعى بايد اهلعمل باشند. منتظران مصلِح بايد خود صالح باشند، كسى كه منتظر مهمان است در خانه آرام نمىنشيند.
وظيفه مردم در زمان غيبت، خودسازى و امر به معروف و دعوت به حق و آگاه سازى ديگران است.
مرکز پاسخ گویی به سوالات دینی
عبادت و رازونیاز با خدا، بدون شک دیواره درون را در برابر تهدید حوادث، مستحکم می کند و اراده را پولادین و تصمیم را استوار می سازد.
زهد و پارسایی، روح را طراوت و تازگی می بخشد، روان را صیقل می دهد و انسان را از تسلیم، تردید، ترس، تزلزل، شکست و انزوا می رهاند. امام حسن عسکری علیه السلام افراد پارسا، عابد و زاهد را این گونه معرفی و توصیف می نمایند: «پارساترین مردم کسی است که به هنگام شبهه توقف کند؛ عابدترین مردم کسی است که واجبات را انجام دهد؛ زاهدترین مردم کسی است که حرام را ترک نماید؛ و کوشنده ترین مردم کسی است که گناهان را رها سازد». http://www.hawzah.net
برای نيّت خالص و هماهنگى علم و عمل ملاك شما شرع باشد، ببينيد آيا اين كار شرعى است يا خلاف شرع ؟ ما اگر بخواهيم اين چنين وسواس داشته باشيم پس در اين عبادتها و نمازهايمان هم بايد تشكيك كنيم ، ما چه مى دانيم آيا در اينها نيّتمان خالص است يا نه ؟ حال چون نمى دانيم خالص است يا نه آيا مى توانيم آنها را ترك كنيم ؟
و در ادامه فرمودند:
نيّتتان اين باشد كه علمتان با عملتان هماهنگ باشد و علم و عمل از همديگر جلو و يا عقب نيفتند.
اكثر بدبختى ما همين است كه علممان با عملمان هماهنگ نيست ، بعضى علمشان از عملشان عقب تر است و بعضى جلوتر، و به هر حال علم و عمل آنها با هم نمى خواند، بعضى هم مثل من هستند كه علمشان گاهى از عملشان جلو مى افتد و گاهى عقب ، پس شما نيّت كنيد كه به علم خود عمل كنيد و علم و عملتان يكى باشد.
عالم بى عمل مثل چراغى مى ماند كه به ديگران نورافشانى مى كند اما خودش مى سوزد. يعنى عالم بى عمل را مثل كسى مى دانستند كه خود را آتش مى زند و مى سوزاند.
منبع: http://www.bahjat.org/
تشکر از خدا
خداوند فرمود:
لئن شکرتم لازیدنّکم و لئن کفرتم انّ عذابی لشدید؛
اگر شکر کردید برای شما زیاد می کنم و اگر کفران کردید همانا عذابم سخت است. شکر هر چیزی مناسب خود آن چیز است. شکر پول کمک کردن و انفاق به فقیر است، شکر علم تعلیم دادن است، شکر قدرت گرفتن دست ضعیف است. اینها شکر نعمتند. شکر منعم، یعنی خدا را عبادت کنیم چون سزاوار عبادت شدن است نه برای اینکه به ما نعمت داده است.
سلام کردن، نماز، روزه، زکات و همه ی عبادات تشکر از عطاهای خداست. با تشکر هم نعمت زیاد می شود وهم فرد شاکر دوست خدا می شود.
هر جا که به نعمتی پی بردی و بر تو آشکار شد صلوات بفرست و شکرش را به جابیاور.
دروغ قشنگ
لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو حتی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
سخنان گهر بار استاد دولابی
منبع: http://majnoon110.blogsky.com
برترين نوع ايمان آن است كه بدانى هر جا هستى خدا با توست
حضرت محمد(ص)
خورشید، محمد است و صادق ماه است / خورشید همیشه با قمر همراه است
یعنی که ولادت امام صادق / در روز ولادت رسول الله است
میلاد نبی اکرم بهانه خلقت و قرآن ناطق، امام صادق-ع بر شما تبریک و تهنیت باد
اقا ردای سبز امامت مبارکت
پوشیدن لباس خلافت مبارکت
ای اخرین دخیره زهرایی حسین
اغاز روزگار امامت مبارکت
اللهم عجل لولیک الفرج
قال الحسن(ع):
همه یا شب می میـــــــــرند یا که روز
مشتاق کربـــــــــــــلای تو
شبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــانه روز
یکی از شاگردان ایت الله بها ء الدینی می گوید:
چه بسیار در اوقات فراغت و خلوت که خدمت این سالک الی الله می نشستیم، نسبت به دو مناجات و دعا، شور و شوق خاصی نشان می داد؛ یکی مناجات شعبانیه و دیگر دعای امام حسین علیه السلام در روز عرفه. مکرر از او شنیدم که می فرمود:
« غیر آنها نمی توانند این چنین بگویند و بخواهند:
« الهی ان انامتنی الغفله عن الاستعداد
للقائک فقد نبهتنی المعرفه بکرم الائک:
بار خدایا اگر غفلت مرا از استعداد لقای تو
در خواب کرده است، شناخت به کرم آلای
(نعمتها) تو مرا از آن خواب غفلت بیداری داده است. »
سالهای بسیاری در قنوت سرور عزیزمان آیت الله بهاء الدینی، آیات نورانی قرآن کریم و دعاهای مرسوم را می شنیدیم، تا این که ناگهان زمانی متوجه شدیم که نوع کلمات و عبارات ایشان تغییر یافته است.
چون دستان خود را مقابل صورت می گیرند، برای حضرت مهدی علیه السلام دعا می کنند:
« اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن
صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه
و فی کل ساعه، ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً
و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلا. »
روزی که در محضر آقا بودیم و فرصت مناسبی فراهم بود از تغییر رویه ایشان در این باره پرسیدیم. معظم له به یک جمله بسنده کردند:
« حضرت پیغام دادند در قنوت به من دعا کنید. »
بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم؛
غافلند از این که معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد،
بلکه اصرار بر صغائر هم، کبیره است.
خدا به ما توفیق تنبّه دهد که اگر در ابتلا و آزمایش قرار گرفتیم،
بد را خوب و خوب را بد نبینیم... ما خرابیم،
خدا کند بفهمیم که خرابیم تا به فکر اصلاح و درمان برآییم
این دعا خیلی عالی است که دستور داده شده است در زمان غیبت خوانده شود که:
(یا اللهُ، یا رَحمانُ، یا رحیمُ، یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ، ثَبِّت قَلبی علی دینک!:
ای خدا، ای رحمت گستر، ای مهربان، ای گردانندۀ دلها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار گردان!)
آیۀ شریفۀ:
(اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ...: هان! تنها با یاد خدا دلها آرام می گیرند.) ...
سبب اطمینان و آرامش دلها را، منحصراً ذکرُ الله می داند...
بنابراین، ما که آرامش نداریم، می توانیم بگوییم ذاکریم؟
منابع : مرکز تنظیم و نشر
آثار حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره)
بار خدایا ما را به بخشش خود از بخشش دیگران بی نیاز ساز و ترس گسستن دیگران را از ما با پیوستن ما به خودت کفایت فرما، تا با وجود عطای تو از دیگری نخواهیم و با احسان تو از احدی نهراسیم.
بارخدایا بر محمّد و آلش درود فرست و در هر کار به نفع ما چاره ساز و به زیان ما چاره مساز و به سود ما تدبیر کن و به ضرر ما تدبیر مفرما، و ما را پیروز گردان و دیگران را بر ما چیره مساز.
بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و ما را از غضب خود حفظ کن، و به عنایت خویش نگاهدار، و به سوی خود هدایت کن، و از پیشگاه خود دور ننما، آن را که تو حفظ کنی سالم ماند، و آن را که تو هدایت کنی دانا شود و آن را که تو به خود نزدیک سازی سود برد.
بار خدایا بدون شک بی نیازان به فضل قوت تو بی نیازند، پس بر محمد و آلش درود فرست و ما را بی نیاز گردان، و به راستی بخشندگان از فزونی داده های تو می بخشند، پس بر محمد و آلش درود فرست، و از نعمتت بر ما عطا کن، و همانا راه یافتگان در پرتو نور ذات تو راه می یابند، پس بر محمد و آلش درود فرست و ما را هدایت نمای.
امام سجاد عليه السلام فرمود:
هركس داراي چهار خصلت باشد، ايمانش كامل، گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتي خداوند
را ملاقات مي كند كه از او راضي و خوشنود است:
1 ـ خصلت خود نگهداري و تقواي الهي به طوري كه به تواند بدون توقّع و چشم داشتي،
نسبت به مردم خدمت نمايد.
2 ـ راست گويي و صداقت نسبت به مردم در تمام موارد زندگي.
3 ـ حيا و پاكدامني نسبت به تمام زشتي هاي شرعي و عرفي.
4 ـ خوش اخلاقي و خوش برخوردي با نزديكان و خانواده خود.
مشكاه الانوار: ص 172
تعجّب دارم از كسي كه نسبت به تشخيص
خوب و بد خوراكش اهتمام مي ورزد كه مبادا
ضرري به او برسد، چگونه نسبت به گناهان
و ديگر كارهايش اهميّت نمي دهد و نسبت به
مفاسد دنيايي، آخرتي، روحي، فكري، اخلاقي
و... بي تفاوت است.
أعيان الشّيعه: ج 1، ص 645
هر آيه اي از قرآن، خزينه اي از علوم خداوند متعال است،
پس هر آيه را كه مشغول خواندن مي شوي،
در آن دقّت كن كه چه مي يابي.
مستدرك الوسايل: ج 4، ص 238، ح 3
بار الها! گناهانم مرا از تو می ترساند و بخششت،
مرا به سوی تو بشارت می دهد.
پس مرا به واسطه ترس از خود از گناهان بیرون آر
و به جود خود مرا به عطایای خود برسان،
تا در قیامت آزاد شده ی کرم تو باشم،
همان طو رکه در دنیا در دامن نعمت تو هستم....
ارشاد، باب29
پروردگارا!
گناهانی که کرده ام از روی انکار خدایی تو نبوده
و نه اینکه تو را کوچک و خوار شمرده
یا اینکه خواسته باشم خود را در معرض عقوبت تو قرار دهم
و نه اینکه وعده های عذابت را هیچ دانسته
و از روی نترسی و بی باکی از عذابت گناه کرده باشم
بلکه
سبب منحصر آن تسویل نفس و غلبه هوی و مساعدت شقاوتم
و مغرور شدن به ستاریت بوده است
فرازی از دعای ابی حمزه ثمالی
از لحظهاي ياد كنيد كه شما را تنها
در حفرهاي تنگ و تاريك رها ميكنند
و حشرات از هر سو به سوي اين جسم لطيف حمله ميبرند.
اولين جايي از بدن كه فاسد ميشود چشم است.
از لحظهاي ياد كنيد كه چشمان زيباي شما از حدقه خارج ميشود
و به روي سينه ميافتد
. بايد براي ظلمت و تاريكي قبر و تنهايي آن بسيار گريست.
همين صورت و حفرههاي بيني و چشم و دهان جولانگاه كرمها ميشود
و از سوراخي به سمت ديگري ميروند.
واقعا ياد مرگ لذتها را نابود ميكند.
در قبر ما هستيم و اعمالمان. باطن اعمال ما مونس ما تا قيامت خواهد بود.
هر كسي از كارهاي خود مطلع است.
مونس تنهايي و وحشت شما در قبر چيست؟
زمین دلتنگ و مهدى بیقرار است
فلك شیدا، پریشان روزگار است
دلا، آدینه شد، دلبر نیامد
غروب انتظارم سر نیامد
همه دلها پر از آه و غم و درد
همه آلالهها پژمرده و زرد
نفسها خسته و در دل خموشند
فغانها بىصدا و پرخروشند
نه رنگى از عدالت، نى از صداقت
در و دیوار دارد نقش ظلمت
شده پرپر گل مهر و محبّت
همه دلها شده سرشار نفرت
شده شام یتیمان، ناله و اشك
برد هركس به كاخ دیگرى رشك
شده پژمرده غنچه در چمنزار
بگشت آواره گل در كوى گلزار
نشسته دیو بر دلهاى خفته
همه جا بذر نومیدى شكفته
زده زنگار بر آئین و مذهب
دمى، رویى ز شادی نیست یا رب
به اشك چشم و مهر و ماه، سوگند
به آه و ناله دلهاى دربند
اگر نرگس ز هجرت زار زار است
شقایق تا قیامت داغدار است
سلام بر تو؛ آن دم که از مشرق لایزال طالع می شوی تا سِرِّ خلقت آسمان و زمین باشی!
سلام بر تو که روز تجلی را بشارت دهنده ای و صبح خدا را، مژده!
سلام بر تو که اشراق ها را در نور دیده ای و جهان را در خلسه حضور خود، معلق گذارده ای؛
هر چند لحظه ای، نگاه ولایتت را بر این گستره محتاج، دریغ نخواهی داشت!
فردا، گل های نرگس در اولین تلألؤ خورشید بامدادی، خبر از شکفتن آخرین غنچه باغ امامت می دهند؛
آن که مبارکی قدومش، سرآغاز مساوات و عدل و دوستی در میان خلایق است.
ای زمین! دستانت را بگشای تا بی نهایت را در آغوش بگیری که قرآن، منتظر نزول اوست.
وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی اْلأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ
بوی خوش تو در کوچه های جان پیچیده است یا ابا صالح!
ماه از جمال نورانی تو، سر از آسمان خم کرده تا تماشایت کند.
زمین نیز مثل آسمان، دنبال آبی شدن و یک رنگی است
و تنها تویی که عبور نسیم های رحمت را در سیاه خانه دل ها میسر خواهی کرد.
طلوع کن ای ماه نیمه پیدا تا سلسله جنبانِ قلبمان، به دلخوشی یادت آرام گیرد
آتشی نمى سوزاند "ابراهیم" را
و دریایى غرق نمی کند "موسى" را
کودکی، مادرش او را به دست موجهاى "نیل" می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند
اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این "قِصَص" قرآنى هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد
نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست !
پس
به "تدبیرش" اعتماد کن
به "حکمتش" دل بسپار
به او "توکل" کن
و به سمت او "قدمی بردار"
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی ...
خداوندا!
همانا ابلیس از بنده ای از بندگان توست،
مرا از جایی میبیند که من اورا نمی بینم.
و تو نیز از جایی مشاهده اش می کنی که او نمی بیند
و تو بر تمام امورش قوی تر و نیرومندتری و او بر چیزی از کار تو توان ندارد.
خداوندا!
پس من بر او از خودت کمک می جویم
ای پروردگار من!
توانی برای من نسبت به او نیست و بر دشمنی با او هیچ نیرو و قدرتی برایم جز تو وجود ندارد.
ای پروردگار من!
خدایا!
اگر سوء قصدی به من کند تو نیز او را قصد نما
و اگر به فریب من بپردازد تو او را فریب ده
و شر او را از من برطرف کن
و نقشه او را در هلاکت خودش بیفکن!
و مرا ای مهربان ترین مهربانان به رحمت خودت کفایت فرما
که درود خداوند بر پیامبران و خاندان پاکش باد......
چشمهایت را ببند ، در دلت با خدا سخن بگو ،
به همان زبان ساده ی خودت سخن بگو . . .
هرچه میخواهی بگو ، او میشنود
شاید بخواهی تورا ببخشد ،
یا آرزویی داری ،
شاید دعایی برای یک عزیز و یا شکرش ،
بگو میشنود . . .
این لحظه ی زیبا را برای خودت تکرار کن
پرواز دلت را حس خواهی کرد . . .
آقا دیگر چیزی به دیدار ما با تو نمانده !
و صبری دگر نمانده !
ما آماده نبردیم!
لبیک یا بقیة الله...
چندصباحی است
در پی جمله ها و واژه در کوچه انتظار گم شده ام !
برای پیداشدنم نذری دارم!
آنهم به شرط دیدار تو !
آخر شنیده ام گمشدگان را تو پیدا می کنی !
پروردگارا، معبودم!
از تو دور بودم، از تو غفلت کردم و کور بودم و اکنون سراپا آلودگی ام!
پروردگارا! معبودم! محبوبم!
اینک به درگاهت آمده ام،
مرا با زلال بخشایش و مهربانی ات بشوی و پاکیزه گردان
که امیدی جز تو ندارم!
پروردگارا!
تو خود گفتی که ناامیدی از درگاهت، گناه است
اکنون امیدوار و مشتاق بر درگاهت به انتظار نشسته ام!
تو را سپاس می گزارم که مرا بخشنده ای!
انسان فقیر، خدای غنیّ
توجه به دو نکته، همه مشکلات را حل خواهد کرد:
فقر عالم هستی و مالکیّت خداوند به تنهایی؛
«وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ»1 و عزّت از آن خدا و رسولش و مومنین است.
کسی که این دو نکته را می داند، دیگر هیچ گاه درخانه کسی را نمی زند و اظهار نیاز نمی کند. هر چه می خواهد از خدا می خواهد، چرا که خیر دنیا و آخرت به دست خداست.
وقتی انسان خود را نیازمند خدا دید، تنها به خدا توکل می کند. تنها نزد او اظهار نیاز می کند و تنها از او کمک می خواهد. به دنبال رضای اوست و تنها از او می ترسد.
حضرت امام خمینی (ره) مگر چقدر مال و قدرت داشت؟ مگر چقدر دیگران را کرنش می کرد؟ او تنها بندگی خدا می کرد. خداوندِ «مقلّب القلوب» نیز دل ها را رو به او می گرداند. ما این کار را نکرده ایم؛ باور نداریم، در دعاها خوانده ایم، امّا در واقع انگار نخوانده ایم. باور نداریم که همه کارها به دست خداست.
مرحوم سیّد علی آقای قاضی (رحمه الله) می فرمایند: «این فقر ذاتی و عجز و بیچارگی، ریشه طمع را در نهاد انسان سوزانیده و او را پاک و پاکیزه می گرداند... و علّت این که این طریقه را احراق نامند، برای آن است که یک باره خرمن هستی ها و نیّت ها و غصّه ها و مشکلات را می سوزاند و از ریشه و بن قطع می کند و اثری از آن در وجود انسان سالک الی الله باقی نمی گذارد».2 حتّی فرد، خوشی دنیا را هم درگاه او می داند. حداقل به اندازه ای که روی رفقا، گروه ها و جناح های مختلف سرمایه گذاری می کنیم، برای خدا هم سرمایه گذاری کنیم.
رمز خودیابی همین است که انسان بفهمد، هیچ است؛ هر چه هست، از آن خداست و دیگر به علم، تقوا، قدرت، جوانی و زیبایی خود ننازد. بداند که این ها برای او نیست. دیروز این ها را نداشته، امروز امانت نزد اوست، فردا هم از او خواهند گرفت.
بیائیم با خدا رفاقت کنیم. لااقلّ همان اندازه که برای رفیق و دوست خود مایه می گذاریم، برای خدا هم ارزش قایل شویم. آن وقت متوجه خواهیم شد که باید همه چیز را کنار بگذارم و به کسی دل ببنیدیم که او، همه چیز است. امام حسین (علیه السلام) از همه چیز خود برای خدا گذشت. هیچ چیز برای خود باقی نگذاشت. به راستی فانی فی الله بود. به امام گفتند که اگر بروی، آبرو، مال، دوست، زن، بچه و جانت را از دست می دهی؛ گفت: می دانم، ولی با کسی معامله کرده ام که ارزش این ها را دارد.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ*تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَیْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» اى كسانى كه ایمان آوردهاید آیا شما را بر تجارتى راه نمایم كه شما را از عذابى دردناك مىرهاند؟ به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با مال و جانتان جهاد كنید این [گذشت و فداكارى] اگر بدانید براى شما بهتر است.3
-------------
پی نوشت ها:
1. منافقون، آیه 8
2. عطش، ص148
3. صف، آیه 10 و 11
در میان بازاری ها، آدم های خوب بسیارند و افرادی هم هستند که در اسفل السافلین اند. در بین طلاب، برخی در اعلی علیّین جا دارند؛ شاید کسی هم پیدا شود که از اشقی الاشقیا باشد. در بین فرهنگیان، کارگرها، قشر دانشجو و ... نیز برخی خوب اند و برخی دیگر انسان های تاریک دل هستند. ما برخی از آن ها را می شناسیم، بعضی را هم نمی شناسیم. این مسأله، در همه اصناف و گروه ها جاری است. اما باید بدانیم که هر کس اختیار خودش را دارد. این که بدانی فلانی عارف بزرگی است، گرچه برای ما آموزنده است؛ امّا این که او به بهشت می رود یا نه، به ما ربطی ندارد. ما باید تکلیف خودمان را روشن کنیم.
در قرآن آمده است: «بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ* وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ» انسان اگر چه عذر ها بیاورد، امّا بر نفس خود آگاه است.
در روز قیامت به ما می گویند: «اقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْیَوْمَ عَلَیْكَ حَسِیبًا» نامه اعمالت را بخوان که امروز خود برای حسابرسی خود کافی هستی.
همه چیز وابسته به عمل خود انسان است. انسان ها با اعمالشان شناخته می شوند و نحوه رفتار امامان معصوم (علیهم السلام) با ما، وابسته به عمل ماست. یکی مانند سلمان فارسی در شهر مدائن –با فرسنگ ها فاصله از مدینه- وقتی زمان مرگش فرا می رسد، امیر مؤمنان (علیه السلام) بالای سر او حاضر می شود و او در دامن علی (علیه السلام) جان می دهد و به دست امام معصوم (علیه السلام) غسل، کفن و دفن می شود. یکی هم مثل آن شخص مدعی خلافت است که در شهر امیرالمؤمنین (علیه السلام)، وقتی به دست برخی کشته شده و جنازه اش در زباله دانی، خوراک سگ ها می شود، امام حتّی برای جمع کردن لاشه اش هم حاضر نمی شود.
آیا حضرت مهدی (ارواحنافداه) بالای سر هر مدعی مسلمانی، در هنگام مرگشان حاضر می شود؟ مگر نه این که امیرمؤمنان (علیه السلام) از دست برخی صحابی خود اندوهگین بود؟ مگر نه این که در نماز جمعه و در پیش چشم مردم، گاه از شدّت بی وفایی اطرافیان، سیلی به صورت خود می زد؟ امّا همین آقا، زمانی که خبر شهادت مالک را شنید، فرمود: «مالِکٌ وَ ما مالِکٌ؟!؛ مالک! چه مالکی؟!» چه کسی می داند مالک که بود؟
بخشی از شناخت و معرفت آموختنی است، به عنوان مثال هیچ کس روش وضو گرفتن و نماز خواند را از همان اوّل نمی داند، مگر آن که آن را بیاموزد. برای به دست آوردن این نوع معرفت، باید درس بخوانیم و بیاموزیم. خواندن یک دوره توضیح المسائل یا آموختن یک دوره احکام برای همه افراد در هر قشری لازم است. با نماز شب خواندن مسأله یاد نمی گیریم و حمد و سوره ما درست نمی شود. این نوع شناخت را علم حصولی می گویند. وظیفه این علم، ایجاد حال و لذّت معنوی نیست، بلکه به کمک این علم می توانیم احکام، قوانین و ضوابط شرع را یاد بگیریم.
بخش دیگری از معرفت و شناخت، حضوری است. به این معنا که از درون می جوشد و آموختنی نیست. اگر ما به احکام و ضوابطی که شرع وضع کرده عمل کردیم، دل حرکت می کند و به تدریج علم حضوری برای ما حاصل می شود و قدر و بهای دل نیز به قدر و اندازه حضور و قرب او در پیشگاه ربوبی سنجیده می شود. گاه ما می دانیم که نماز اول وقت موجب کمال است، ولی نمی خوانیم. این دانستن، ما را به جایی نمی رساند و فایده ای هم نخواهد داشت؛ اما زمانی که به این دانسته عمل کردیم، دل ما ایمان می آورد. ارزش همه برنامه های اخلاقی به این است که مقدمه ای برای عمل باشد.
در قرآن شریف نیز آمده است: «وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یَأْتِیَكَ الْیَقِینُ؛ خداوند را بندگی کن تا به مقام یقین برسی»
یقین، حالت نفسانی و مربوط به دل است. اگر باور می خواهیم، باید عمل کنیم. بنابراین ایمان از آنِ کسانی است که نماز اول وقت می خوانند نه آنهایی که می دانند نماز اول وقت خوب است. این دانستن، باور نمی آورد. لذا عالم بی عمل، در همان اوّل راه مانده است. بعد از عمل است که ایمان می آید.
در سوره کهف آمده است: «فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن؛ هر کس می خواهد ایمان بیاورد». بنابراین ایمان داشتن هر کس بستگی دارد به این که چگونه رفتار کند. زن و مرد بودن، کوچک و بزرگ بودن، در ایران و یا در غرب بودن ملاک نیست.
فرزند حضرت نوح (علیه السلام) در خانه پیامبر خدا زندگی می کرد، امّا خداوند در باره اش فرمود: «یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ؛ ای نوح او در حقیقت از كسان تو نیست، البته او عمل ناصالح است».
نقص های ما از نقصان در یقین و ایمان ما نشأت می گیرد، چرا که دلمان باور ندارد و این عدم باور سبب تزلزل در عمل می شود. این که ما گاهی به دستورات دین عمل می کنیم، گاهی عمل نمی کنیم و گاهی هم به اصطلاح عرب ها«یُقَدِّمُ خُطوَةً وَ یُؤخِّرُ أُخری» می شویم؛ یک قدم به جلو می گذاریم و یک قدم به عقب بر می گردیم، به همین دلیل است. در زمان های گذشته در آسیاب ها، اسب و یا قاطری را به سنگ آسیاب می بستند و این حیوان ساعت ها با چشم بسته، سنگ آسیاب را می چرخاند و گندم ها را آرد می کرد. وقتی چشم هایش را باز می کردند، یا در همان جای سابق بود و یا چند قدم جلوتر و یا چند قدم عقب تر. برخی همین طورند، دائماً در حال تلاشند اما در پایان کار چیزی عایدشان نمی شود. خدا نکند بعد از مرگ که چشمان ما بینا می شود، ثمره عمر خود را این گونه ببینیم؛ عمری را صرف کرده و همه تلاش، زحمت، جوانی و استعدادهای خدادای را تباه نموده باشیم.
پایگاه فرهنگی هنری تکناز